از عشق قدیمی رها گشتهام دیگر همهی زنها زیبایند پیراهنم تازه است، به حمام رفته ام وُ صورتم را اصلاح کرده ام صلح شده… بهار آمده… آفتاب طلوع کرده است. به خیابان رفتهام، انسانها آسودهاند من هم آسودهام اورهان ولی او دوزن دارد (۴۱۸)
روحی که هیچ تسلایش نمی دهد (۴۱۷)
از عشق قدیمی رها گشته ام (۴۱۵)
ام ,کرده ,رها ,قدیمی ,عشق ,انسانها ,از عشق ,قدیمی رها ,عشق قدیمی ,به خیابان ,خیابان رفتهام،
درباره این سایت